هر بار که یه کوچولوی دردمند رو به آدورینا میارن و اون با چشم های قشنگ پر از التماسش به دکترش خیره میشه با یه سوال اصلی مواجه هستیم که آیا میتونیم کامل درمانش کنیم؟ گاهی جواب این سوال واضحه و گاهی نه ، بعضی وقت ها اون قدر زمان گذشته و شرایط بیمار پیچیده شده که خودمون هم نمیدونیم چقدر احتمال موفقیت داریم! ولی سالهاست که ما روی یه اصل کلی کار میکنیم: اینکه تلاش کنیم برای نجات و درمان ، فلسفه ما اینه که وقتی حیوانی این همه مسیر رو طی کرده تا برسه به آدورینا ما فقط باید هر چه که در توان داریم رو براش انجام بدیم و همیشه حتی برای درصد های پایین شانس موفقیت هم تلاش میکنیم. خوشبختانه در اکثر موارد نتایج شگفت انگیزی میگیریم و قوی بودن حیوانات و تلاش اونها برای زنده ماندن و تطابق، ما رو حیرت زده میکنه. تو این بخش میخوایم شما رو به آدورینا ببریم و داستان برخی از این کوچولوها رو براتون تعریف کنیم.
این که چطور اومدن چه روندی رو طی کردن و عاقبتشون چه شد...
یه روزی یه بچه گربه خیلی ضعیف و زخمی بی پناه رو آوردن آدورینا ، زخمش اونقدر وسیع و شدید بود که شک داشتم میشه دستش رو حفظ کرد یا نه؛ فسقلی تو چشم های من با مظلومیت نگاه کرد و انگار بهم فهموند که کمکش کنم. ما اونو تحت حمایت آدورینا درآوردیم و درمانش رو شروع کردیم ، درمانی که حدود دو ماه طول کشید ولی تونستیم حالش رو خوب کنیم و دستش رو هم حفظ کنیم؛ این پست در مورد شجاعت عسلیه...
براونی سه روز مرتب توی ظرف خاکش میرفته و میو میکرده و میومده بیرون، چون سابقه یبوست داشته سرپرستش تصور کرده که نمیتونه مدفوع کنه و اون رو بعد از سه روز آورده کلینیک، ولی توی معاینه مشخص شد که پیشی نمیتونه جیش کنه و حجم زیادی خون وارد ادرارش شده! شما رو به کلینیک دامپزشکی آدورینا میبریم تا از روند بیماری براونی ، گربهی خوشگل و درمان اون براتون بگیم.احتباس ادراری باعث عدم دفع ادرار میشه و در نتیجه توی کارکرد نرمال کلیه اختلال پیش میاد که خیلی خطرناکه و اگر سریع درمان نشه کلیه ها از دست میره و بدون کلیه عمر زیادی باقی نخواهد ماند...